کار تیمی کمکی به خلاقیت میکند؟
وقتی دنبال توصیهای در مورد تفکر خلاق میگردیم میتوانیم میلیونها مقاله پیدا کنیم که به ما یاد میدهند چطور خلاق باشیم و در مقابل سدهای ذهنی مقاومت کنیم اما کمتر توصیهای در این مورد وجود دارد که چطور در مقابل خلاقیت دیگران سد نسازیم.
بیشتر ما دوست داریم فکر کنیم که ما سدی در مقابل خلاقیت همتیمیهای خود نیستیم اما خیلی وقتها بیش از آنچه که خودمان فکرش را بکنیم این کار را انجام میدهیم. وقتی در یک تیم حضور داریم، اجتناب از این دامها به اندازۀ مشارکت و همکاری افراد اهمیت دارد.
در چهار موقعیتی را معرفی میکنیم که در آنها کار تیمی میتواند قاتل اصلی خلاقیت باشد:
- ایجاد احساس تدافع
اینکه انتظار داشته باشیم اولین ایدهمان بهترین باشد استرس نابجایی را به تیم خلاق تحمیل میکند.
وقتی به مرور جاهای خالی و نقصها را اصلاح میکنیم راهحلهای خوب، بدیع و روشنتری به ذهنمان میرسد چون به این شکل همیشه مهلت بازبینی مشکلات را داریم. متأسفانه، این روش عالی و کاملاً ساده با توجه به طبیعت انسان گاهی غیرممکن میشود. ما مجبوریم که ایدههای قبل از اینکه ورژن نهایی آن شکل گرفته باشد به اشتراک بگذاریم اما در این مرحله هنوز ناچاریم که به دیگران ثابت کنیم چرا فکر میکنیم این ایدۀ خوبی است. طبع انسانی ما همه چیز را کامل میخواهد و حوصلآ انتقاد را ندارد. در نهایت ممکن است یا اصلاً هیچ ایدهای پیشنهاد ندهیم یا به محض ابراز عقیده و بیان ایدهمان گارد دفاعی محکمی در برابر آن بگیریم تا کسی فرصت انتقاد پیدا نکند. راه دوم مطمئناً روشی برای کشتن خلاقیت تیمی است و معمولاً در جلسات ایدهپردازی اتفاق میافتد؛ جایی که ما روی موضوعات پیشپا افتاده و هنوز ناپخته آنقدر مانور میدهیم که نه به کار تیمیمان کمک میکند و نه به پیشرفت ایدۀ اولیۀ خودمان.
[box type=”success” align=”aligncenter” ] بدانیم که اولین فکرهای ما قاعدتاً، به مرور و با همفکری به ایدههای نهایی مناسبی تبدیل خواهند شد.[/box]
جالب است که بدانید تنها راهی که برای مقابله با این مشکل وجود دارد انتخاب لحن گفتاری مناسب است. به گفتۀ پروفسور ترزا آمابایل از دانشگاه هاروارد صحبت در مورد پایبندی ما به برخی از قاعدهها و روابط میتواند کمکمان کند که با این وضعیت راحتتر برخورد کنیم. مثلاً اینکه کلیشههای احساسی در مورد ایدههایمان را کنار بگذاریم و نام دیگری به ایدههای خام خود بدهیم و آن را از ایدۀ نهایی جدا کنیم. بدانیم که اولین فکرهای ما قاعدتاً به مرور و با هفکری به ایدههای نهایی مناسبی تبدیل خواهند شد اما آن اولین مطمئناً نامش ایده نیست. به این شکل جایی برای انبار کردن فکرهای خام، بیهوا و عجیب خود داریم که با همفکری تیمی به ایده تبدیل خواهند شد.
- اصرار و اجبار به اعضای گروه برای ایدهپردازی گروهی
بیایید با هم فکر کنیم چرا جلسات ایدهپردازی و تفکر خلاق خیلی هم محل تولید ایدههای خلاق نیستند:
- کمکاری یا طفرۀ اجتماعی. گروه میتواند فردیت ما را نشانه بگیرد به همین دلیل بعضی از افراد تمایل کمتری به مشارکت در گروهها انجام میدهند و بیشتر اوقات ایدههایشان ابراز نمیکنند (شاید یکی دیگر به ایدۀ من اشاره کند)
- سد نوبتگیری. وقتی دیگران در حال صحبت کردن هستند، باقی اعضای تیم مجبورند صبر کنند. این باعث میشود که مشارکتکنندگان در بحث تمرکزشان را از دست بدهند و اصلاً فراموش کنند ایدهشان چه بود.
- هراس از ارزیابی شدن. با اینکه در بسیاری از جلسات ایدهپردازی تا آخرین دقایق از ارزیابی ایدهها جلوگیری میشود اما تمام اعضای گروه میدانند که به محض شنیده شدن ایدههایشان قضاوتی صورت گرفته است.
و البته خطر پنهان دیگری نیز در این جلسات وجود دارد: مصالحه. جلسات مستعد مصالحه هستند چون مجموعی از نظرات را که به صورت یکهویی شکل گرفتهاند و تا حدودی نزدیک به هم هستند رقیق و یکدست میکند. نتیجه معمولاً مجموعهای از نظرات در زمین بازی مشترک است. زمین بازی مشترکی که در معرض سادگی بیش از اندازه و بی باری قرار دارد.
بنابراین، با اینکه یک جلسۀ خوب به معنی همترازی و نه همعقیدهای صرف است اما معمولاً دستورجلسۀ این جلسات این است: بیایید بگردیم ببینیم سر چی با هم توافق داریم. شاید برای همین است که معمولاً در جلسات ایدهپردازی هر کس صدایش بلندتر است نظرش قابل قبولتر به نظر میرسد.
کی از بهترین راهحلهای مقابله با کشته شدن ایدهها در جلسات عمومی این است که جلسات به صورت نوشتاری برگزار بشوند و نه گفتاری. حدااقل در این شرایط میشود مطمئن بود که هیچ ایدهای وجود ندارد که کلاً دیده نشده باشد.
- بازخورد نشان دادن پیش از سوال کردن
به جای اینکه نسبت به موضوعی سریع واکنش نشان دهید اول در موردش سوال کنید. وقتی خودتان در حالا کار و مطالعه روی موردی هستید، دلتان میخواهید که همه چیز برایتان روشن شود برای همین نظر دیگران را میپرسید تا با پاسخ به سوالها مسیر ادامه دادنتان مشخص شود. مطمئناً در این مرحله شما دلتان نمیخواهد با نقد مستقیمی مواجه شوید.
چرا؟ سوالات به جای ایجاد محدودیت اتفاقاً ذهن شما را گستردهتر میکنند، آنها به شما کمک میکنند تا به سطح بالاتری از ایده اولیهتان برسید، به گزینههای دیگری فکر کنید و ایدۀ نهایی خود را ارتقا دهید. انتقاد، حتی اگر با بهترین نیت ممکن هم انجام شود باز هم این معنی را در خود دارد که چیزی که الان هست خوب نیست. یعنی تمرکزش بر ایرادهاست تا چیزی که بهتر است باشد.
راه حادرست این است که یاد بگیریم اینقد سوال و جواب درست را تمرین کنیم تا یاد بگییریم نگاه نقادانه داشته باشیم اما نقد نکنیم.
[box type=”success” align=”aligncenter” ]برای داشتن ایدۀ کاملاً خلاق باید ابتدا کمی اشتباه کرد[/box]
- وقتی هزاران گزینه دارید در واقع هیچ گزینهای نداری
این چیزی است که تیمهای نویسندگی و تولید خلاق معمولاً با آن مواجه هستند. باید به نویسندگان، اعضای گروه و مهمانان به اندازۀ کافی فضا و زمان بدهند تا بتوانند صدا و نظر خود را در نوشتههایشان پیاده کنند. اما این فضا باید چقدر باشد؟
فضای خالی میتواند بار بسیار زیادی را به شما تحمیل کند: گزینههای نامحدود. جایی که شما هزاران گزینه داشته باشید در واقع هیچ گزینهای ندارید. چون در این شرایط متغیرهای زیادی وجود دارد که باید توسط شما کنترل شود و به این ترتیب کنترل اوضاع به کلی از دستتان خارج خواهد شد.
شرایطی که در آن فرآیندها به درستی تعریف نشدهاند و شما برای ایدهپردازی و انتخاب ایده ناچار به تکرار تمام فرآیندهای قبلی هستید در دوری با بروکراسی فراوان گرفتار میشوید.
در این مواقع بهترین راه حال یافتن توازنی بین سفارش کار و میزان مناسبی از آزادی زمان برای ایدهپردازی و بروز خلاقیت است. در غیر این صورت شما فرصت دارید تا به هزاران ایدهای برسید که باید در فرآیندهایی تکراری و زمانگیر به ایدۀ نهایی تبدیل شوند.
در نهایت باید بدانیم که
تمام این چهار مورد در مقام نیت کاملاً دوست داشتنی و در جهت پیشرفت قرار دارند اما این کار را انجام نمیدهند. چرا؟
چون برای رسیدن به خلاقیت لازم است که ابتدا کمی اشتباه کرد. برطرف کردن اشتباهات در نهایت ما را به پاسخهای مناسب میرسانند. برای رسیدن به ایدههای خلاق چه در مورد خودمان و چه در مورد همتیمیهایمان اولین قدم پایین آوردن استانداردهاست. به این ترتیب به خودمان و همتیمیهایمان اجازه میدهیم که ایدههای نهایی خلاقی خلق کنیم.
این مقاله ترجمهای است از بلاگ Help Scout
نظرات (اولین نفری باشید که نظر می دهد)