خلاقیت از جنس سهراب سپهری
پر واضح است که جوهرهی کاری هر آژانس تبلیغاتی، باید از جنس خلاقیت باشد. خلاقیتی که برآمده از یکپارچگی و اصالت درون است. چرا که در غیر اینصورت، به تقلیدی کورکورانه از کارهای دیگران منتهی میشود.
چندی پیش کتابی را در مورد داستان زندگی سهراب سپهری میخواندم. بخشی از کتاب توجه من را به خود جلب کرد. جایی که در مورد نقاشیهای سهراب توضیح میداد. در این بخش به خوبی میشد به رابطهی مستقیم نگاه سهراب سپهری به زندگی و خلاقیت به کار رفته در آثارش پی برد. در این بخش از کتاب، نقل قولی از آقای کریم امامی آورده شده، که اصالت درونی کارهای سهراب را به خوبی نشان میدهد: “سهراب هیچ گاه، حتی زیر فشار شدید مالی، حاضر نشد امضایش را زیر کاری بگذارد که از وجودش بیرون نجوشیده بود. که دستش کشیده بود، ولی ذهنش آن را تایید نمیکرد.”
شما را به مطالعهی خلاصهای از فصل «سهراب و نقاشی» از همین کتاب دعوت میکنم:
[divider]سهراب پس از پایان تحصیل در رشته نقاشی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و دریافت مدرک لیسانس(سال ١٣٣٢)، مدتی به عنوان طراح در سازمان همکاری بهداشت و چندی در قسمت موزههای اداره کل هنرهای زیبا کار کرد. کوتاه زمانی هم به تدریس در هنرستان هنرهای زیبا پرداخت.
در این سالها، خود را برای سفر به غرب آماده میساخت، تا ضمن دیدار از موزهها و آثار هنری به تکمیل هنر پردازد. فرصت لازم در سال١٣٣٦دست داد و او عازم پاریس شد و توانست در دانشکده هنرهای زیبای پاریس در رشته لیتوگرافی (چاپ سنگی) نام بنویسد و درعینحال، موزهها و گالریهای نقاشی را نیز ببیند.
برای همین منظور به لندن و رم هم مسافرت کرد و در سال ١٣٣٧ به تهران بازگشت. سهراب در فاصله زمان کار روی یک اثر هنری، با تمام وجود به نقاشی میاندیشید. گاه قطعه ابری در آسمان را به صورت شیر یا پرنده میدید و گاه با کندن قسمتهایی از تکه نانی، آن را به صورت انسان یا حیوان درمیآورد. او بر این باور بود که هر کس دستی در نقاشی داشته باشد، در هیچ جای جهان درنمیماند و میتواند بی آشنایی با زبان، منظورش را به زبان تصویر بفهماند.
کارگاه نقاشی سهراب در طبقه دوم خانهای جنوبی، در اتاقی نسبتاً بزرگ و مشرف به کوچه بیست و چهارم خیابان گیشا قرار داشت. در باغچه این خانه، سهراب درختانی کاشته بود و گویی میخواست از آن دری به باغ دوران کودکیاش بگشاید. درخت اقاقیایی که هر بهار به گل مینشست و عطر آن فضا را میآکند و پروانهها را به سوی خود میکشاند.
درخت عرعری که نجوای باد در شاخ و برگش موسیقی پراکنده در متن باغ اجدادی را به خاطر میآورد. درخت اناری که در همهمه اقاقی و عرعر، توان میوه دادن نداشت و بالأخره، درخت انجیر سیاهی که هر روز مادر برای چیدن ریحان در کنارش درنگی خوشآیند داشت.
علفهای خودرو سطح باغچه و لابهلای گلها را پوشانده بود، ولی به خواست سهراب کسی برای کندن و دور افکندن آنها گامی برنمیداشت.
زیرا او میگفت: «گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد؟»
در این دوره از زندگی، در نمایشگاههای گوناگون نقاشی، چه گروهی و چه انفرادی، شرکت جست و سفارشهایی هم پذیرفت. یکی از آنها، سفارش چهار تابلو از طرف بانک مرکزی برای موسسه علوم بانکی بود. اما او با پذیرش یکی از تابلوها، پیشنهاد کرد که سه اثر دیگر را به سه تن دیگر از دوستان نقاشش سفارش دهند، تا هم کار تقسیم شود و هم از تنوع بیشتری برخوردار باشد.
سهراب برای کشیدن قسمتی از این تابلوی بزرگ مجبور به بهرهگیری از چهارپایه شد. تابلو فضانوردی شناور در فضا را مینماید:
بانک مرکزی همچنین از او خواست سه تابلو به شکل تنه درخت بکشد. این تابلوها با قرار گرفتن در کنار یکدیگر، یک تابلو را تشکیل میداد. سهراب تأکید داشت که محل نصب آنها را خود تعیین کند. روزی که برای این کار رفت، رئیس بانک مرکزی به استقبالش شتافت و راهنمایی او را به عهده گرفت. پس از بازدید دیوارها، جایی را که دو قاب عکس از شاه و ملکه بر آن آویخته بودند، نشان داد. رئیس بانک به عنوان مخالفت اظهار داشت: «اینجا که جای این عکسهاست». سهراب در پاسخ گفت: «این عکس ها را همه جا می توان آویخت، اما جای تابلوهای من اینجاست». در نتیجه عکسها را به زیر کشیدند و تابلوهای نقاشی به جایشان نصب شد. موزه نیز از او کار میخواست که نمیپذیرفت و میگفت: «این ها بدون آگاهی و درک کافی، ضعیف ترین آثار پیکاسو را به قیمت های گزاف می خرند و به ایران می آورند و به تابلوهایی که از او دارند، می بالند. من کارم را به اینها نمیدهم.»
[divider]
مطلب بالا بخشی بود از کتاب «سهراب، مرغ مهاجر» نوشتهی «پریدخت سپهری». پردیخت، خواهر زندهیاد سهراب، در این کتاب کوشیده تا خاطرات زندگی برادرش را آن مقدار که در حافظه داشته است بازگو نماید. «سیروس شمیسا» در یادداشتی در ابتدای این کتاب چنین میآورد: “زیباترین و موثرترین داستانها، داستانهایی از زندگی واقعی خود ماست”. داستان زندگی سهراب سپهری به قلم خواهرش، آن چنان برای نگارندهی این مطلب دلنشین و خواندنی آمد، گویی لحظه به لحظه در کنار سهراب زندگی میکند.
منبع تصویر تابلوهای فضانورد: سایت موسسه علوم بانکداری ایران.
نظرات (اولین نفری باشید که نظر می دهد)